
مطلب عاشقانه اگه عزیزی دارید که فقط با یه جمله و حرف شما دلش
امیدوار میشه و دلش شاد میشه این امید و شادی رو ازش دریغ نکن پرستوی
عاشق اینبار نیز گذشت و فداکاری خودت رو ثابت کن والسلام


ها ها ها ...! شیوه مطالعه اولی:« کتابی را که بهت دادم خواندی؟» دومی:
«بله، آخرش خیلی خوب بود.» اولی:« اولش چه طور بود؟» دومی:
«هنوز اولش را نخوانده ام.» تاریخ سیب زمینی معلم به دانش آموز:
« بگو ببینم! سیب زمینی از کجا پیدا شد؟» دانش آموز:
« از زمانی که اولین سیب از درخت به زمین افتاد.» آرزو سعید از دوستش، خسرو،
می پرسد: «دلت می خواست جای چه کسی بودی؟» خسرو جواب می دهد:
«جای تو.» سعید با تعجب می پرسد: «چرا جای من؟» خسرو جواب می دهد:
«برای این که دوست نازنینی مثل خودم داشته باشم.» قوه بینایی اولی:
« به نظر تو، هویج باعث تقویت بینایی می شود؟» دومی:
«حتما، چون تا به حال هیچ خرگوشی را ندیده ام که عینک زده باشد.»
در کلاس ریاضی معلم: «مریم! اگر هم شاگردی ات، سارا، هزار تومان به تو بدهد
و دوباره پانصد تومان دیگر هم بدهد، در مجموع چه قدر پول خواهی داشت؟»
در همین موقع سارا با عصبانیت می گوید:
« اجازه! ببخشید، از کیسه خلیفه می بخشید؟! »

لطیفه های ملا نصرالدینی علت جنگ شخصی از ملا پرسید: می دانی جنگ چگونه اتفاق می افتد؟ ملا بلافاصله کشیده ای محکم در گوش آن مرد می زند و می گوید: اینطوری! راه گم کرده ملا خود را از دست طلبکاران به مردن می زند، او را شستشو داده کفن می کنند و در تابوت نهاده به طرف گورستان می برند تا دفن کنند اما تشییع کنندگان راه قبرستان را گم می کنند و هر چه می گردند موفق نمی شوند به یافتن راه، ملا که طاقت خنگی آن ها را نداشت از میان تابوت بلند شد و گفت راه قبرستان از آن طرف است! کندن بال مگس ملا در اتاقش نشسته بود که مگسی مزاحم استراحتش می شود، مگس را می گیرد و یک بالش را می کند. مگس کمی می پرد دوباره مگس را می گیرد و بال دیگرش را هم می کند. او می گوید: بپر ولی مگس نمی پرد. به خود می گوید: به تجربه ثابت شده است اگر دو بال مگس را بکنید گوش او کر می شود! عقل سالم زن ملا به عقل خود خیلی می نازید و همیشه پیش شوهرش از خود تعریف می کرد. روزی گفت: مردم راست گفته اند که دارای عقل سالم و درستی هستم. ملا جواب داد: درست گفته اند چون تو هرگز عقلت را به کار نمی بری به همین دلیل سالم مانده است!


