اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد بهت قول نمی دم که می خندونمت ولی
می تونم باهات گریه کنم اگه یه روز نخواستی به حرفای کسی گوش کنی
بهم بگو .... قول می دم که خیلی ساکت باشم اگه یه روز خواستی در
بری حتما خبرم کن قول نمی دم که ازت بخوام بمونی اما می تونم باهات
بدوم اگه یه روز سراغم رو گرفتی و خبری ازم نشد سری بهم بزن احتمالا
بهت احتیاج دارم اما اگه یه روز رفتی و دیگه برنگشتی بهت قول نمی دم
که منتظرت می مونم اما ازت می خوام وقتی اومدی یه شاخه گل رو قبرم
بزاری
خنده بر لب میزنم تا کس نداند حال من
ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت
هیچگاه نگذار در کوهپایه های عشق کسی
دستت را بگیرد که احساس میکنی
در ارتفاعات آنرا رها خواهد کرد....
تو نمی دونی من چی کشیدم وقتی که گفتی تو رو نمی خوام
باور ندارم که دیگه نیستی حالا تو رفتی من اینجا تنهام
یه شوخی بود و یه قصهی تلخ وقتی که گفتی تو رو نمی خوام
خیال می کردم می خوای بترسم شاید هنوزم باور نکردم
چشمای گریون دستای خسته دوری چشمات منو شکسته
رنگ اون چشات چشمای سیات زنجیر دلت دستامو بسته
شاید یه حسود چشممون زده بگو کی ما رو تنهایی دیده
ولی می دونم تو آسمونم قصه ما رو یکی شنیده
تو باور نکن هرکی بهت گفت پیشت می مونم پیشت می مونم
باور ندارم تو دیگه نیستی تا ته دنیا از تو می خونم
تو نمی دونی من چی کشیدم وقتی که گفتی تو رو نمی خوام...!!!!!!.....

بچه که بودیم
دخترا عاشق عروسک بودن و پسرا عاشق مردای قوی!!!
بزرگ که شدیم
دخترا عاشق مردای قوی شدن و پسرا عاشق عروسک!!!
کنار آشیانه تو آشیانه می کنم
فضای آشیانه را پر از ترانه می کنم
کسی سوال می کند به خاطر چه زنده ای؟
و من برای زندگی تو را بهانه می کنم
ای عشق مدد کن که به سامان برسیم
چون مزرعه تشنه به باران برسیم
یا من برسم به یار و یا یار به من
یا هرد وبمیریم و به پایان برسیم
یه روز دل تصمیم می گیره سنگ بشه تا دیگه عاشق نشه
...سنگ میشه و میره قاطی سنگا
ولی اونجا هم عاشق یه سنگی میشه....

از کسی که دوستش داری ساده دست نکش
شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون
دوست نداشته باشی
از کسی هم که دوست داره بی تفاوت عبونکن
چون شاید هیچوقت هیچکس تورو مثل اون
دوست نداشته باشه